یکی از کلاسای من هست که با استاد محترم دیگهای هم ارائه شده و برخی از دانشجویان اون کلاس، طبیعتاً کسایی هستن که از من یا از سختگیریام دل خوشی ندارن، منم البته خوشحالم که اون بزرگوارا انتخاب کردن و از کلاس من رفتن چون هیچی ضد حالتر از این نیست که دانشجویی سر کلاست باشه که به اجبار اومده و به لطائف الحیل هم دنبال اینه از سر و ته کلاست بزنه و در بره، یه دفه میگه مریضم یه دفه میگه کار دارم، یه دفه میگه مسافرم! حالا به اینایی ک موندن میگم من چراغا رو خاموش میکنم شمام اگر میخاید برید! عیبی نداره!
اونوخ این به کنار، یکی از دانشجوای این کلاس من میگه برخی از دانشجوای اون کلاس که کلاس منو ترک کردن و رفتن هر هفته میان جزوهی شما رو از من میگیرن و میگن درسته ما رفتیم اون کلاس ولی جزوهی شاهرخی رو میخایم داشته باشیم! ببین اینا دیگه کیَن!!!!
خاطرات تدریس : فردین هنوز زندهس! جوانمردی نمرده! منتها همه جا جواب نمیده!
کلاس ,اون ,میگه ,رو ,یه ,دفه ,دفه میگه ,یه دفه ,از من ,برخی از ,کلاس من
درباره این سایت