عافیت‌سوزی



با یکی از کلاسا این ترم 5 واحد دارم، به همین خاطر به پیشنهاد خودشون یه طرح جدیدی دارم اجرا می‌کنم که هر هفته ازشون جزوه‌ی نپرسم بلکه در طول ترم هر نفر دو بار خودشون داوطلب بشن و کل مباحث ماقبل رو ازشون بپرسم ولی اینکه کدوم هفته باشه به انتخاب خودشون باشه، بعد مباحث خودخوان کتابم قرار شد بخونن و رفع اشکال کنن و دیگه پرسشی نباشه، بنابراین تا اینجا همه چی گل و بلبله، هیچ منفی در کار نیست حالا اما متأسفانه تا آخر اینجوری نموند! 

من دیدم دموکراسی کارساز نیست، توی بحث جزوه درسی که هیچ خبری از داوطلب شدن نیست و هفته‌ها هی میاد و میره، توی بحث خودخوان از کتابم اصن خودخوانای هفتگی که معین می‌کنم بجز یکی دو نفر کسی نمیخونه که بخاد سؤالی داشته باشه، هیچی دیگه دموکراسی کارساز نبود! مباحث داشت روی هم تلنبار می‌شد! 

هفته‌ی قبل تصمیمم بر این شد که مباحث خودخوان رو هفتگی ازشون بپرسم ولی کلی ازشون بپرسم نه جزئی و ریز ریز، بعد گفتن برامون منفی نذار، فکری به ذهنم رسید گفتم اوکی اگر نخونید مخیرتون می‌کنم بین اینکه صندلیتون رو بردارید بیاید بشینید جلوی کلاس رو به دانشجویان (نوعی از مجازات ترذیلی :-/ )، یا اینکه منفی رو قبول کنید :-| قبول کردن! 

این هفته دیدم باز هیچ داوطلبی نیست که بخام اون طرح پرسش از جزوه رو اجرا کنم! بهشون گفتم شما اولین دانشجوایی هستین که من این طرح رو دارم در موردشون اجرا میکنم اگر داوطلب نَشین اجرای طرح توی نطفه خفه میشه! بنابراین به دانشجوای بعد از خودتون رحم کنید! بعدم بهشون گفتم شما مشخصه اصلاً قصد ندارید بخونید، همون حساب کردید روی اینکه من قراره من دوبار بیشتر ازتون نپرسم و با خودتون میگید ما هر ترم پنج شیش تا منفی می‌گرفتیم حالا با اجرای این طرح حداکثر دو منفی می‌گیریم، یکیشون دراومد گفت ما از خودمون بگذره چکار داریم به بقیه :-/ یکی دو نفر از خوداشون دراومدن گفتن استاد اینجوری باشه ما هیچوقت داوطلب نمیشیم تا مجبور نشیم نمیخونیم! بیا معین کن برامون و از هفته‌ی پیش بهمون بگو که هفته‌ی بعد ازمون میپرسی! 

بنابراین هر دو مورد دموکراسی از بین رفت! آخر، کار کشید به اجبار، اون از اون جزوه که قرار شد از قبل معین کنم و اگر نخونن منفی بزنم، اونم از مباحث کتاب که قرار شد یا بخونن یا منفی بخورن یا بیان بشینن جلوی کلاس! ینی میخام بگم تا ضمانت‌اجرا نباشه کار جلو نمیره! 

حالا این هفته چند نفر کتابو نخونده بودن! از خانوما بودن یا آقایون، بماند! همه شون ترجیح دادن منفی بخورن جلوی کلاس نشینن الا یک نفر! اونم از خانوما بود یا آقایون بماند! ببینم کسی از اعضای کلاس، لو داده همه‌ی کلاس منفی میخورن :-/

داشتم می‌پرسیدم از یکی ازشون، دیدم یکی از کناریاش داره پچ پچ میکنه و صورتش هم سمت اونیه که دارم ازش میپرسم، اونی هم که دارم ازش میپرسم داره نگاش می‌کنه! قاعدتاً حمل کردم بر اینه که داره بهش میرسونه، منفی براش زدم، هر چی هم گفت تقلب نرسوندم قبول نکردم، خیلی برآشفت که من قبول نکردم تقلب نمیرسونده، حالا اونی هم که داشتم ازش می‌پرسیدم فداکاریش گُل کرد گفت اگر میخای برای اون بخاطر تقلب منفی بزنی برای منم منفی بزن، من دیگه جواب نمیدم، برای اون منفی زدم در نتیجه :-/ بعد برای اینکه اون منفی تقلب رو پاک کنم برای اون دانشجو، گفتم عیبی نداره الان درس رو از خودت می‌پرسم اگر جواب دادی همون منفیت رو برات مثبت می‌کنم! از اونجا که خیلی عصبی بود گفت نه جواب نمیدم، منم یه منفی دیگه براش زدم شد بخاطر جواب ندادن، شد دو منفی! 

حالا اونی که بخاطر تقلب منفی گرفته بود سوگند جلاله خورد که چیزی نرسونده، منم دیدم اینجوریه گفتم دیگه داری قَسَم میخوری باشه منفی تقلبت رو پاک می‌کنم. دیگه نمیتونم که بگم داری قَسَم دروغ میخوری! منفیش رو پاک کردم شد یه منفی! گفت حالا درسم جواب میدم:-/ ازش پرسیدم بلد بود یه مثبتم براش گذاشتم! حالا اون که من فکر می‌کردم تقلب کرده شد یه مثبت بدون منفی، اونی که بخاطر منفیِ این گفت برام منفی بذار موند با یه منفی! بنابراین بازنده اصلی شد اونی که فداکاری کرده بود! یکی از بچه‌ها بغل دستش نشسته بود بهش گفت خاک توی سرت! 

نتیجه اینکه ینی میخام بگم فداکاری نکنید! به فکر خودتون باشید! 


یکی از دانشجوا هست من حس می‌کنم بشدت وابسته هست به گوشیش و سر کلاس من، تحملِ ممنوعیتِ جدا شدن از گوشی براش عذاب الیم هست، همیشه هم سر کلاسای من نقطه کور من رو انتخاب میکنه برای نشستنش، ردیف آخر، کنج روبروی من در کلاس، پشت یه دانشجوی دیگه و دیگه وقتی هیچکدوم از اینا مقدورش نباشه یه صندلی رو کاملاً میچسبونه به جلوی پاش که اگر خواست گوشی رو بذاره روی دسته صندلی، گوشی در پسِ پشتیِ صندلیِ جلویی قایم بشه و من نبینمش، منم که دیگه آخر این کارام خودم، معمولاً جاش رو عوض میکنم میگم بیا بشین جلو و گوشیتم دور کن از خودت. بذارش روی دسته صندلی جلویی یا بذارش توی کیف. 

حالا این بار توی کلاس گوشیش زنگ خورد و در حالی که داشت گوشی رو نشون من می‌داد گفت برم بیرون جواب بدم، منم که معتقدم وقتی من به عنوان معلم همه‌ی مُوَکلا و اعضای خونواده رو منتظر میذارم تا بعد از کلاس، ولو که کارشونم واجب باشه دانشجو هم به طریق اولی باید این کار رو بکنه، اجازه ندادم بره بیرون. بعد دیدم طبق معمول ردیف آخر نشسته و سرش توی موبایل هست، گفتم یا گوشیت رو بذار جلو یا خودت بیا جلو، گفت خودم میام جلو. 

اونوخ تخصص هم داره، وقتی جابجاش هم میکنم باز میره جایی میشینه که لااقل اگر خودش توی نقطه‌ی کور من نیست موبایلش حتی توی جای جدید هم توی نقطه کور من باشه، منم اینو میدونم طبیعتاً :-/ (ینی من با این دانشجوا ماجراها دارم ها) 

دیدم باز داره دسته‌ی صندلی رو نگاه میکنه، فهمیدم باز خبریه، توی جای جدید، نشسته بود پشت یه دانشجو که موبایلش توی نقطه کور من باشه، به بهونه قدم زدن در حین تدریس، عرض کلاس رو طی کردم و رفتم روبروش، دیدم بله، پشت دانشجو موبایلش رو گذاشته روی دسته صندلی، صفحه موبایل هم روشنه و روی تلگرام هست :-/ رفتم موبایلش رو از روی دسته صندلی برداشتم و گذاشتم روی دسته صندلی‌ای که با صندلی خودش دو تا فاصله داشت، برگشتم نزدیک تریبون و گفتم هیچ اتفاقی نمیفته بذار هوادارات یه دو ساعت منتظر جواب بمونن، لازم نیست فوری جوابشون بدی، هیچ فاجعه‌ای اتفاق نمیفته یه کم منتظرشون نگه بداری. 

بعدم گفتم اگر میخای سر کلاس نباشی اجباری نیست میتونی تشریف ببری بیرون، هیچی دیگه موبایل که از دسترسش خارج شد پا شد از کلاس رفت بیرون! 

البته خود ایشون معتقده که تماسش تماس ضروری بوده و حتماً باید جواب می‌داده و روشن کردن تلگرام هم برای این بوده که منتظر یه پیام واجب بوده، اینم بگم که از دو طرف ماجرا گفته باشم و متهم نشم به جانبداری ناروا از خودم :-/

نتیجه‌ی اخلاقی : اگر نمیخاید توی کلاس، حضور داشته باشید نیاید کلاس، اگر بخاطر غیبت نخوردن مجبورید بیاید کلاس پس باید روحاً هم در کلاس حاضر باشید، حضور جسمی کافی نیست. 


یکی از دانشجوای بزرگوار رو دیدم امروز سر کلاس، اونم ردیف اول با ظاهری نشسته بود که برام عجیب به نظر میومد، با صندل نشسته بود، بدون جوراب، بعضی وختام پاشو کامل از صندل درمی‌آورد و میذاشت لبه‌ی صندلی! چون بدون جوراب بود این حرکتش کامل توی ذوق می‌زد، افتادم یاد خودم توی دوران کارشناسی، چون بَدَم از عرق کردن پا میومد صندل میپوشیدم و جوراب هم نمیپوشیدم! الان با خودم فکر کردم کارم چقدر زشت بوده و چطور استادا تحمل میکردن؟ البته چون درسم یه سر و گردن از بقیه بهتر بود و خلقیات عجیب و غریب هم کم نداشتم احتمالاً خیلی از اساتید صندل پوشیدنم اونم بدون جوراب رو میذاشتن به حساب مثلاً خاص بودن و چیزی نمیگفتن! ولی خودم الان میدونم کارم زشت بوده خیلی. 

اونوخ یه بار سر کلاس یکی از اساتید که خیلی هم مقرراتی بود رفته بودم کنفرانس بدم و چون فکر می‌کردم که نباید از اصول خودم حتی در مقام صندل پوشیدن کوتاه بیام :-/ با همون صندل بدون جوراب جلوی همون استاد رفتم کنفرانس دادم و طبیعتاً چون مطالعه‌م زیاد بود کنفرانسم رو خوب دادم، آخر کنفرانس اون استاده گفت کنفرانست خوب بود ولی چرا جوراب نپوشیدی؟ از خدا که پنهون نیست از شمام چه پنهون به دروغ گفتم پام حساسیت داره به کفش! ولی اصلاً حس خوبی نداشتم جلوی جمع! از اون به بعد به طور جدی‌تر در مورد پوشیدن کفش یا لااقل صندل رو با جوراب پوشیدن مشغول کلنجار رفتن با خودم شدم! 

مدت‌ها طول کشید تا به دلیل ضرورت‌های شغلی کوتاه اومدم و کفش پوشیدم! ولی از دو جهت کفش پوشیدن رو همین الانم کامل انجام نمیدم اولاً فواصل داخل شهر و نزدیک خونه رو با صندل میرم و میام و ثانیاً خیلی وختا سر کلاس، پشت تریبون که دارم درس میدم پاهام رو کامل از کفش درمیارم چون واقعاً بدم میاد از بو گرفتن و عرق کردن پا! 

حالا این به کنار، می‌خواستم یه چیز دیگه تعریف کنم، این دانشجوه که نشسته بود ردیف اول و صندل بدون جوراب پوشیده بود خیلی با خودم کلنجار رفتم و چیزی جلوی جمع نگفتم و تصمیم داشتم آخر کلاس ازش بخام دفه بعد اینجوری نیاد، ولی اتفاقی افتاد که اصلاً کار به اونجا نکشید، دیدم من هی دارم درس میدم ایشون سرش هی توی کتابه و داره یه چیزایی میخونه و بعد از خوندن مطالب، تازه به نشونه فهمیدن مطلب سرشم هی ت میده و یه جاهائی از کتابم داره خط میکشه زیر مطالب :-/ بعد من می‌دونستم این ربطی به درس من نداره، جلد کتاب هم به کتاب منبع درس من نمی‌خورد اما باز احتمال دادم شاید داره کتاب کمک درسی یا کنکور منبع درس من رو میخونه، یه مطلبی رو کامل گفتم و طبق رویه‌ی معمولم ازش پرسیدم بگو چی گفتم؟ طبیعتاً نمی‌دونست! گفتم این کتابه چیه دستت؟ گفت فلان کتاب. صداش کاملاً مبهم بود با اینکه توی ردیف اول بود، ولی فکر کنم اسم درس من رو گفت و بعدم پشت جلد کتاب سمت من بود و من اسم کتاب رو نمی‌دیدم، گفتم کتاب رو برگردون جلدش رو ببینم، فکر می‌کنید کتاب چی داشت میخوند؟ 

آفرین درست حدس زدید. کور شم اگر دروغ بگم داشت کتاب آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی میخوند! اونم سر کلاس من، توی ردیف اول! نمیدونم چی با خودش فکر کرده بود! البته خیلی وقت بود با من کلاس نداشت و احتمالاً خلق و خوی من دستش نبود. 

من چی کردم؟ هیچی چکار کنم. بش گفتم اگر میخای اینو بخونی برو خارج از کلاس بخون، گفت غیبت نمیزنی؟ گفتم معلومه که میزنم، گفت پس میمونم. هیچی کتابو بست من شروع کردم ادامه‌ی درس، دو سه دقیقه بعد دوباره آیین‌نامه رو باز کرد شروع کرد خوندن :-/ گفتم حداقل مثل بقیه ادای حضور رو دربیار و وانمود کن سر کلاس هستی، این نمیشه ک بیای سر کلاس من و آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی بخونی، اینام خیلی‌هاشون سر کلاس حاضر نیستن اما وانمود میکنن حاضرن، بعدم بهش گفتم من که نمیتونم اجبارت کنم از کلاس بری بیرون ولی حضورت رو در لیست حضور و غیاب تبدیل می‌کنم به غیبت! 

پاک کن برداشتم و علامت حضور جلوی اسمش رو پاک کردم، اون چکار کرد؟ چیزاش رو جمع کرد از کلاس رفت بیرون و چون غیبت سومش هم بود بهش گفتم با یک جلسه‌ی دیگه غیبت حذف میشی! در حین گفتن این جمله بودم، اصلاً وانستاد جمله‌م تموم بشه نصف آخر جمله توی دهنم ماسید در رو بست و رفت! 

سکوت سهمگینی کلاس رو پر کرد، ادامه دادم به تدریس! 

 

نتیجه‌ی اخلاقی : ایده‌ی من اینه اگر نمیخاید درس بخونید نیاید دانشگاه و اگر نمیخاید سر کلاس حاضر باشید و به نظرتون کلاس اومدن کار احمقانه‌ای هست برید دانشگاه پیام نور، ولی هم خدا هم خرما نمیشه. نمیشه از نظر قانونی و مدرک دانشگاهی و از نظر خونواده نشون بدید توی دانشگاه روزانه درس میخونید و در همه‌ی کلاسا حاضرید اما وضعیت شرکتتون در کلاسا اینجوری باشه. 


یکی از کلاسای من هست که با استاد محترم دیگه‌ای هم ارائه شده و برخی از دانشجویان اون کلاس، طبیعتاً کسایی هستن که از من یا از سختگیریام دل خوشی ندارن، منم البته خوشحالم که اون بزرگوارا انتخاب کردن و از کلاس من رفتن چون هیچی ضد حال‌تر از این نیست که دانشجویی سر کلاست باشه که به اجبار اومده و به لطائف الحیل هم دنبال اینه از سر و ته کلاست بزنه و در بره، یه دفه میگه مریضم یه دفه میگه کار دارم، یه دفه میگه مسافرم! حالا به اینایی ک موندن میگم من چراغا رو خاموش می‌کنم شمام اگر میخاید برید! عیبی نداره!

اونوخ این به کنار، یکی از دانشجوای این کلاس من میگه برخی از دانشجوای اون کلاس که کلاس منو ترک کردن و رفتن هر هفته میان جزوه‌ی شما رو از من میگیرن و میگن درسته ما رفتیم اون کلاس ولی جزوه‌ی شاهرخی رو میخایم داشته باشیم! ببین اینا دیگه کیَن!!!! 


باز خدا اموات ایشون رو غریق نور و رحمت بفرماید که هیچ جا از دایره‌ی ادب پا رو فراتر نگذاشته، دانشجو دارم قبل از اعلام نمرات فقط در حد پرستش، تملق نمیگه، غیر از پرستش همه چی میگه، اونوخ بعد از اعلام نمرات، فحش میده ها، از اون فحشا!!!! خب بنده‌ی خدا دَرسِت رو بخون، مثل خیلیای دیگه، لازم نیست نه احترام بیش از حد کنی و نه فحش بدی. 


این روزها که به دلیل مشغله‌های کاری که دارم وقت پاسخگویی به پیام‌های واصله رو مثل قبل ندارم، واکنش برخی از دانشجویان محترم، خیییییلی برام جالبه. 

 

ینی تو صد بار به یکی عسل بده مجانی در راه رضای خدا، کافیه یکبار به هر دلیلی نتونی عسل بهش بدی، چنان طلبکارت میشه ک انگار اون عسله که بهش میدادی ارث باباش بوده!

 

بزرگوار! یکسان رفتار کن، تو اگر بی ادبی، همون موقع هم که عسل بهت میداد و لقمه رو میذاشت توی دهنت و چپ و راست، با موقع و بی موقع، از وقت خواب و استراحتش میزد و جواب سؤالات با ربط و بیربطت رو می‌داد، سر همون بی ادبی خودت میموندی و با بی احترامی و طلبکاری ذاتی که همیشه توی وجودت هست، جوابش رو میدادی نه اینکه در اون موقع کاملاً خاضع و خاشع باشی و اظهار ادب کنی و به اصطلاح، حرمت استادی رو نگه داری و براش دعای خیر کنی، اگرم مودبی و و ادبت ذاتیه، وقتی هم که طرف به هر دلیلی نمیتونه پاسخ سوالت رو بده و ازت عذرخواهی میکنه از این بابت، اون ادب ذاتی خودت رو حفظ کن، تشکر کن ازش که دفعات قبل لطف کرده و جواب داده و ازش عذرخواهی کن که الان مزاحمش شدی و سرتو بنداز پایین برو ازش هم طلبکار نباش، گناه که نکرده که چند بار بدون اینکه وظیفه داشته باشه جوابت رو داده، اما اینکه مودب باشی ولی ادبت فقط تا وقتی باشه که طرف در خدمت ته نوبره واقعاً!

 

بعدالتحریر : یه مورد داشتم اخیراً، دانشجو یه قولنامه‌ی پیچیده و پر جزئیات فرستاده برام - از اونا که باید با ذره بین بخونیش اگر کاغذش جلوت باشه، اونوخ این عکسشو برای من گرفته فرستاده - و یه سؤال فنی هم پرسیده ک باید پنج شیش ساعت مطالعه کرد تا به جوابش رسید، بعدم مدام پیام میده ک زود جواب بده زود جواب بده، انگار با نوکر در خونه باباش طرفه! منم بش گفتم اینو باید ببری پیش وکیل باهاش م کنی، اینجوری نمیشه جواب داد.

 

فکر میکنین چیکار کرد؟

 

آفرین! درست حدس زدید، با لحن بی ادبانه ای بهم گفت تو هم که شدی مثل بقیه! بعدم همه‌ی پیاماش توی تلگرام رو پاک کرد تازه زد منم بلاک کرد :-/

 

 

به قول فامیل دور : من حرفی ندارم.

 

 

(به سبک سیامک انصاری توی طنزای مهران مدیری، خیره به دوربین نگاه می‌کند)

 

 

نتیجه اخلاقی: لطف مکرر، حق مسلّم می‌شود! 


همین دیروز آمار بازدید وبلاگ از مرز 500 هزار گذشت، هر چند این روزا به دلیل مشغله‌های متعددی که دارم نمی‌رسم وبلاگ رو آپدیت کنم اما همچنان مثل یه صندوقچه اسرار اینجا رو دوس دارم، مثل یه فرزند عزیز که آدم مجبور شده بذارش و بره مسافرت، هنوز کامنت‌ها رو روزانه جواب میدم و حواسم به آمار وبلاگ هست، ریشه‌های اینجا هنوز توی وجودم جوونه میزنن 

بدون تردید برخی از بزرگترین اتفاقات زندگی من، اینجا توی همین وبلاگ رخ داده. 


چرا آنلاین؟

نیاز به فضای برگزاری کلاس وجود ندارد، طبیعتاً از این راه هزینه‌ی تمام شده کاهش پیدا می‌کند، امکان شرکت برای همه در همه جای کشور وجود دارد.


از چه طریقی برگزار می‌شود؟

از طریق اپلیکیشن واتساپ، در بستر اینترنت و به صورت کلاس مجازی.


برای چه دروسی؟

دروس حقوق مدنی، حقوق تجارت، آیین دادرسی مدنی، اصول فقه (مخصوص آزمون وکالت)، متون فقه (ویژه‌ی آزمون قضاوت، کارشناسی ارشد و دکتری) و متون حقوقی به زبان انگلیسی (مخصوص آزمون کارشناسی ارشد و دکتری).


شیوه‌ی تدریس به چه شکل است؟

دروس حقوق مدنی، حقوق تجارت، آیین دادرسی مدنی و اصول فقه : بررسی کنکوری و نکته به نکته کتب منبع آزمون (صفایی و کاتوزیان، اسکینی، عبدالله شمس) به همراه تشریح مباحث غامض و پیچیده به صورت نموداری و منحصر به فرد، به همراه بیان نکات تستی.

درس متون فقه : بررسی کنکوری نکته به نکته مباحث حقوقی کتاب شرح لمعه به همراه شرح و تفسیر مباحث غامض و پیچیده به صورت نموداری و منحصر به فرد با تأکید بر ابواب مهم در کنکورها (متاجر، حدود، قصاص و دیات). با توجه به مبتنی بودن اکثر قوانین بر فقه حتی کسانی که قصد شرکت در آزمون کارشناسی ارشد یا دکتری هم ندارند می‌توانند برای تقویت بنیه استدلالی خود در دروس حقوق مدنی و جزا در این دوره شرکت نمایند.

درس متون حقوقی به زبان انگلیسی : تدریس نکات بیسیک (پایه‌ای) گرامر انگلیسی به زبان ساده و آموزش نکات و ترفندهای لازم برای ترجمه متون انگلیسی به همراه بالا بردن دایره واژگان حقوقی.


نمونه‌ی تدریس اینجانب در کلاس‌های دانشگاه که البته بدون رویکرد تدریس نکات کنکوری و صرفاً به صورت تشریحی بوده از این لینک قابل دریافت است. 


هزینه‌ی لازم؟ 

در صورت به حد نصاب رسیدن متقاضیان برای شروع هر کلاس، شهریه در نظر گرفته شده برای هر جلسه مبلغ 40000 تومان می‌باشد، دانشجویانی که متقاضی شرکت در کلاس هستند اما از نظر پرداخت شهریه مشکل دارند به آیدی اعلام شده مراجعه کنند تا با در نظر گرفتن شرایط آنها تخفیفات مناسبی برایشان درنظر گرفته شود. 


نحوه‌ی اعلام آمادگی برای شرکت در کلاس؟

برای اعلام آمادگی جهت ثبت نام در کلاس و موارد مربوط به پرداخت شهریه به آیدی تلگرامی ذیل پیام دهید.

sobh_313@


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دستگاه تصفیه آب آکواجوی در شیراز آژانس طراحی و تبلیغاتی هکس دانلود - دانلود فیلم جدید, سریال ایرانی و خارجی, دانلود انیمیشن محصول شوینده پاک کننده بهداشتی کوچینگ جراح آینده فنیکا یادگیری برای کسب و کار راه های لاغری مسافرت بلاگی برای سن فایل